ساعت |
بازدید : 1201 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
آینه پرسیدکه چرادیر کرده است؟ نکنددل دیگری اورا اسیرکرده است؟
خندیدموگفتم او فقط اسیرمن است. تنها دقایقی چندتأخیر کرده است .
گفتم امروز هوا سردبوده است شاید موعدقرارتغییرکرده است .
خندیدبه سادگیم و آینه گفت: احساس پاک تورازنجیر کرده است .
گفتم ازعشق من چنین سخن نگو گفت خوابی سالها دیرکرده است .
در آینه به خودنگاه میکنم آه عشق توعجیب مراپیر کرده است .
راست گفت آینه که منتظرنباش او برای همیشه دیرکرده است .
Ebiblove.lxb.ir
برچسبها:
دوست داشتن یا نداشتن ,
عشق ,
مطالب عاشقانه ,
عکس عاشقانه ,
اس ام اس عاشقانه ,
تنهایی ,
جدایی ,
بی وفایی ,
دوسم نداشت ,
عاشقش بودم ,
عاشقم نبود ,
داستان عاشقانه ,
رمان عاشقانه ,
داستان ,
رمان ,
دوستت دارم ,
میخوامت ,
حرف دلم ,
عکس ,
اس ام اس ,
جدید ترین اس ام اس های عاشقانه ,
تنهام گذاشتو رفت ,
تنها ,
تنهایی ,
رفاقت ,
مطالب عاشقانه و رمان ,
دوست داشتن ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ساعت |
بازدید : 930 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
کجا بــودي وقتي برات شکستـم يخ زده بود شـاخه گُلم تو دستـــم
کجــا بـودي وقتــي غريبــي و درد داشت مـن تنها رو ديوونه ميـــکـرد
کجــا بودي وقتي کنـار عکســـات شبا نشستم به هواي چشمـــات
کجا بــودي ببيني مــن ميســـوزم عيــن چشــات سيـاهه رنـگ روزم
ســـرزنشــــاي مردمـــو شنيـــدم هــر چــي که باورت نميشه ديـدم
کنـــايه هــاشونــو به جون خريدم نبــود ستــاره ام شبـا گريه چيـدم
کجا بودي وقتي اشکــام ميريخت خون جاي گريه از چشام ميـريخت
کجـــا بودي وقتـــي آبـــروم مـــرد امــا به خـاطر چشات قسم خـورد
کجـــا بودي وقتي که پرپر شـــدم سوختم و از غمت خاکستر شدم
خنده واسه هميشه از لبـام رفت
رسيدن از مرمر رويــاهـــــام رفت
Ebiblove.lxb.ir
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ساعت |
بازدید : 1008 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
شعر سیب از حمید مصدق
تو به من خنديدي و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلود به من كرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتي و هنوز،
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت
جواب زيباي فروغ فرخ زاد
من به تو خنديدم
چون كه مي دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدي
پدرم از پي تو تند دويد
و نمي دانستي باغبان باغچه همسايه
پدر پير من است
من به تو خنديدم
تا كه با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو ليك لرزه انداخت به دستان من و
سيب دندان زده از دست من افتاد به خاك
دل من گفت: برو
چون نمي خواست به خاطر بسپارد گريه تلخ تو را
و من رفتم و هنوز سالهاست كه در ذهن من آرام آرام
حيرت و بغض تو تكرار كنان
مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چه مي شد اگر باغچه خانه ما سيب نداشت
Ebiblove.lxb.ir
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ساعت |
بازدید : 1172 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
گاهی گمان نمیکنی و می شود / گاهی نمی شود که نمی شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست / گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای گدایی و بخت نیست / گاهی تمام شهر گدای تو میشود . . .
Ebiblove.lxb.ir
|
امتیاز مطلب : 237
|
تعداد امتیازدهندگان : 49
|
مجموع امتیاز : 49
ساعت |
بازدید : 1910 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ساعت |
بازدید : 1126 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
سلامتی اونی که تو هر پیکش دنبال عشقش میگرده . . .
اما عشقش مزه مشروب یکی دیگس . . . !
اونی که کشته شد و نکشت . . .
شکستنش و نشکست . . .
سوزوندش و نسوزوند . . .
سلامتی همه اونایی که دلشون و حرفشون یه رنگه . . .
نه اونایی که فقط دروغاشون قشنگه. .
Ebiblove.lxb.ir
|
امتیاز مطلب : 244
|
تعداد امتیازدهندگان : 50
|
مجموع امتیاز : 50
ساعت |
بازدید : 874 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
زمان های قديم٬ وقتی هنوز راه بشر به زمين باز نشده بود. فضيلت ها و تباهی ها دور هم جمع شده بودند.
ذکاوت گفت بياييد بازی کنيم. مثل قايم باشک!
ديوانگی فرياد زد: آره قبوله من چشم می زارم!
چون کسی نمی خواست دنبال ديوانگی بگردد٬ همه قبول کردند.
ديوانگی چشم هايش را بست و شروع به شمردن کرد: يک٬ ... دو٬ ... سه٬ ... !
همه به دنبال جايی بودند که قايم بشوند.
نظافت خودش را به شاخ ماه آويزان کرد.
خيانت خودش را داخل انبوهی از زباله ها مخفی کرد.
اصالت به ميان ابر ها رفت.
هوس به مرکز زمين راه افتاد.
دروغ که می گفت به اعماق کوير خواهد رفت٬ به اعماق دريا رفت.
طعم داخل يک سيب سرخ قرار گرفت.
حسادت هم رفت داخل يک چاه عميق.
آرام آرام همه قايم شده بودند و
ديوانگی همچنان می شمرد: هفتادو سه٬ هفتادو چهار٬ ...
اما عشق هنوز معطل بود و نمی دانست به کجا برود.
تعجبی هم ندارد. قايم کردن عشق خيلی سخت است.
ديوانگی داشت به عدد ۱۰۰ نزديک می شد٬ که عشق رفت وسط يک دسته گل رز آرام نشت.
ديوانگی فرياد زد: دارم ميام. دارم ميام ...
همان اول کار تنبلی را ديد. تنبلی اصلا تلاش نکرده بود تا قايم شود.
بعد هم نظافت را يافت. خلاصه نوبت به ديگران رسيد. اما از عشق خبری نبود.
ديوانگی ديگر خسته شده بود که حسادت حسوديش گرفت و آرام در گوش او گفت: عشق در آن سوی گل رز مخفی شده است.
ديوانگی با هيجان زيادی يک شاخه گل از درخت کند و آن را با تمام قدرت داخل گل های رز فرو برد.
صدای ناله ای بلند شد.
عشق از داخل شاخه ها بيرون آمد٬ دست هايش را جلوی صورتش گرفته بود و از بين انگشتانش خون می ريخت.
شاخهء درخت٬ چشمان عشق را کور کرده بود.
ديوانگی که خيلی ترسيده بود با شرمندگی گفت
حالا من چی کار کنم؟ چگونه می توانم جبران کنم؟
عشق جواب داد: مهم نيست دوست من٬ تو ديگه نميتونی کاری بکنی٬ فقط ازت خواهش می کنم از اين به بعد يار من باش.
همه جا همراهم باش تا راه را گم نکنم.
و از همان روز تا هميشه عشق و ديوانگی همراه يکديگر به احساس تمام آدم های عاشق سرک می کشند ...
نظرت چیه؟
Ebiblove.lxb.ir
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
ساعت |
بازدید : 570 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
سلام ای چشم بارانی !
پناهم می دهی امشب ؟
سوالم را که می دانی !
پناهم می دهی امشب ؟
منم آن آشنای سالیان گریه و لبخند و امشب رو به ویرانی ،
پناهم می دهی امشب ؟
میان آب و گل رقصان ، میان خار و گل خندان در آن آغوش نورانی ،
پناهم می دهی امشب ؟
دل و دین در کف یغما و من تنها و من تنها... در این هنگام روحانی ،
پناهم می دهی امشب ؟
به ظلمت رهسپار نور و از میراث هستی دور در آن اسرار پنهانی ،
پناهم می دهی امشب ؟
رها از همت بودن ، رها از بال و پر سودن رها از حد انسانی ،
پناهم می دهی امشب ؟
Ebiblove.lxb.ir
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ساعت |
بازدید : 568 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
وقتی کسی صادقانه بهت عشق هدیه میکند و تو پس میزنی
منتظر باش تا قلبتو به کسی هدیه کنی و اون تو رو پس بزنه . . .
Ebiblove.lxb.ir
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ساعت |
بازدید : 672 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
میروم ، اما نمیپرسم ز خویش
ره کجا ؟ منزل کجا ؟ مقصود چیست ؟
بوسه میبخشم ولی خود غافلم
کاین دل دیوانه را معبود کیست . . . ؟
Ebiblove.lxb.ir
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3